آرامـــــــــــــــــــش

قلب هایمان رنجیده و گرانبار است. آیا کسی هست که قلب های بی قرار ما را آرامش و تسکین بخشد؟

امروز به شما می گویم منشأ این درد و اندوه که مدت ها در قلبتان ساکن شده است احساس جدایی و دوری از خداست.

این جملات از مقدمه ی کتاب با خالق هستی اثر جی.پی. واسوانی با ترجمه ی زیبای سرکار خانم فریبا مقدم است و از انتشارات حمیدا. (در ابتدای مطالبم از شما در خواست دارم این کتاب با ارزش را تهیه فرمایید)

حتماً شنیده اید یا شاید تجربه کرده باشید که انسانهای موفق، خوش بخت، آرام و سعادت مند، بایک اتفاق خجسته در زندگی شان و دنبال کردن آن با شوق و ایمان به موفقیت دست یافته اند. برای هر کسی فرق می کند که آن اتفاق فرخنده و میمون به چه شکل آغاز شده است و شاید اشتراکهایی هم وجود داشته باشد. اما چیزی که مهم است این نکته است که به ناگاه اتفاق می افتد، یعنی خود انسان از نظر روحی در شرایطی قرار می گیرد که آماده ی پذیرش خوشبختی و آرامش می شود و شاید در آن لحظه خود فرد نداند در لحظاتی دیگر چه اتفاق بزرگی در زندگیش قرار است بیوفتد، اما برای آن اتفاق آماده است، از خدا طلب می کند اما باور نمی کند که چند ثانیه بعد چه خواهد شد.

این کتاب یکی از آن اتفاقات فرخنده و زیباست که آرامش را برای هر مشتاقی به ارمغان می آورد. و هدیه ای به انسان می دهد که قابل وصف نیست. ای کاش بتوانم با گفتن جملات زیبا و کاربردی این کتاب به شما عزیزان حتی شده یک نفر را در این راه، راهنما باشم و او را برای دست یافتن به این آرامش کمک کنم برایم کافی است. انشاالله

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط محمد شیروانی| |

از همین امروز شروع کنید. سعی کنید هر کاری که انجام می دهید برای خدا باشد. مدام به یاد خدا باشید. آنقدر در این راه ممارست به خرج دهید تا برایتان عادت شود. بعد به مرور چنان عاشق خدا می شوید که وقتی به خدا فکر می کنید اشک در چشمانتان جاری می شود. و وقتی بیشتر ادامه می دهید خودتان دیگر نمی توانید از او جدا شوید. هر کسی یک دینی دارد. اما با خدا بودن نیاز به هیچ دین و مذهب و آیینی ندارد. اما می شود از دین کمک گرفت و با مطالعه ی آن خوبی و بدی را بهتر تشخیص داد. زیرا برای رسیدن به عشق خدا باید مراقب رفتار و کردارمان باشیم. همان طور که در پستهای قبلی گفتم شب،قبل از خواب هر کاری کردید، چه خوب چه بد، به خداوند بگویید و از او طلب بخشش کنید و دیگر آن کارها بد را نکنید. این گونه است که رشد می کنید و به کمال می رسید. بیایید برای خود شرطی بگذارید، وقتی به فکر انجام گناهی می افتید همان موقع به خاطر خداوند از انجام آن منصرف شوید و مثلاً یک نیش گونی به خود بگیرید که آن فکر و کار را انجام ندهید. وقتی لحظاتی از انجام ندادن آن فکر گناه، یا کار گناه بگذرد، از انجام ندادن آن کارها چنان آرامشی در خود حس می کنید و لذتی می برید که هیچ گاه با آنجام گناه نمی توان همچنین حسی پیدا کرد. و مداومت در این راه باعث می شه به لذت واقعی زندگی دست یابید. "به خداوندی خدا، تمام مشکلات ما به خاطر دوریمان از خداست."  واسوانی می گوید: اگر همۀ ما ایمان داشتیم که خدا بر همۀ اعمال ما ناظر است، از بسیاری کارهای غلط و آسیب زننده اجتناب می کردیم. ثمرۀ چنین اعمالی است که بسیاری از رنج های زندگی را به وجود می آورد. در واقع هر عملی دارای عکس العملی است. بسیاری از مردم که به دین اعتقاد ندارند، نمی توانند این قانون طبیعت را که به نام قانون karma  است را نادیده بگیرند. یعنی قانون عمل و عکس العمل. و آنقدر این قانون طبیعت که خداوند ناظر قدرتمند آن است دقیق کار می کند که حتی اگر ما فکر انجام گناهی در سرمان باشد، همان فکر امواجی تولید می کند که عکس العمل آن برای ما مضر است. یکی از اصول این قانون این است: به هرچه بیندیشید همانطور خواهید شد. همیشه اعمال نیک انجام دهید. خدمت کنید، محبت کنید، بدهید، ببخشید. به افراد بیشتری شادی ببخشید و بعد شادی به خود شما باز خواهد گشت. در همۀ شرایط زندگی بیایید از خدا تشکر کنیم. بیایید این شکر گزاری را به صورت یک عادت در آوریم. در هر گام و هر کار، خدارا شکر کنیم. حتی در میان ترس و نومیدی، تشویش و اضطراب، نومیدی وافسردگی، بگذاریم که این کلمات از اعماق قلبمان برخیزد. و آنگاه از آرامشی شگفت انگیز لبریز خواهیم شد.

یک نکته ی مهم: اگر این گونه شدید، و خداوند را در تمام زندگی حس کردید. یا شاید در اوایل کار بودید و با وجودی که تمام کارهایتان برای خدا بود و خیلی مراقب اعمال خود بودید، رنجی به زندگی تان نازل شد، دل سرد نشـوید زیرا : اگر انسانی نیک، گرفتار رنجی شود، در واقع جایی در اعماق وجودش ناخالصی و ظلمتی وجود دارد که باید توسط رنج نازل شده تطهیر و روشن شود. پس هیچ گاه نسبت به خداوند دل سرد نشوید که شیطان به سرعت جای آن را می گیرد و چیزی جز ظلمت برایتان به ارمغان نمی آورد.

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط محمد شیروانی| |

بیایید زمانی را تصور کنید که تمام غم های عالم روی قلب شما سنگینی کرده (البته این غیر ممکن است)، تصورش هم سخت است. اما با وجود این هم باز راهی برای آرامــــــــــــش وجود دارد. خیلی ساده است تمام مشکلاتتان را به خـــــــــــــدا بگویید و رهایش کنید و با خدا باشید.

اما این که با خدا باشید در گفتن خیلی ساده است. مهم این است که بخواهید با خدا باشید، بخواهید مشکلاتتان را حل کنید و از همه مهم تر بتوانید به خداوند اعـــــتماد کنید. حتماً این داستان را شنیده اید که کوهنوردی دریک شب بسیار تاریک و بی نهایت سرد در حال صعود به یک قله ای بود. ناگهان پای او سر خورد و به دره پرت شد. در حین سقوط بود که ناگهان طناب دور کمرش محکم شد و او را بین آسمان و زمین معلق نگه داشت. ساعاتی در این حالت ماند و هرچه فریاد کشید و تلاش کرد کسی به دادش نرسید. او در این حادثه زخمی شده بود و خونریزی داشت. وقتی از کمک انسانها به خود نا امید شد به یاد خــــــــــدا افتاد و شروع کرد به خواندن خالق هستی و کمک خواست. در همین حین ندایی آمد که "خداوند می خواهد که به تو کمک کند اما تو آمادگی آن را نداری". مرد خوشحال شد و گفت: چرا دارم، خدایا کمکم کن. باز ندا آمد که "تو به خداوند اعتماد نداری". مرد گفت: اعتماد دارم. چرا به خدای خود اعتماد نداشته باشم مگر می شود به خداوند اعتماد نداشت. باز ندا آمد که "خداوند دستور داده برای نجاتت طناب درو کمرت را ببر تا نجات یابی". مرد شکه شد و گفت مگر می شود، این چه کمکی است، نه من نمی توانم این کار را بکنم. طناب را قطع کنم، به کف دره پرت می شوم و میمیرم. باز همان ندا آمد که "دیدی به خداوند اعتـــــماد نداری". مرد هرچه فکر کرد نتوانست به نتیجه برسد و ساعاتی بعد به خاطر خونریزی و سرما از دنیا رفت. اما فردای آن شب، در روزنامه ها نوشتند مردی در یک متری زمین در حالی که به طنابی که از کوه آویزان بود از دنیا رفت.

این یک داستان بود. شاید هم حقیقت داشته. اما مهم این است که اعتـــــماد به خدا کار ساده ای نیست. آیا شما بودید طناب را قطع می کردید؟ به این داستان خیلی با تعمق فکر کنید.

غول چراق جادو توی داستانهاست و فقط سه آرزوی انسانی را برآورده می کرد. در حالی که در واقعیت اگر با خدا بودن را درک کنید همیشه و هر روز و هر لحظه هر آرزویی داشته باشید برآورده می شود. اما نباید با خدا بود، به خاطر برآورده شدن آرزوها و خاسته ها. و این را هم بدانید داشتن آرامـــــــش بالاترین نعمت خداست.

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط محمد شیروانی| |

جی.پی. واسوانی : زنی حدوداً  نود ساله را  می شناختم که هرگز از هیچ چیز ناراحت نمی شد. او هیچگاه عصبی نبود. پیوسته آرام و پرنشاط، مانند آب های زلال برکه ها. همیشه در آرامشی خدایی به سر می برد. با همه کس و همه چیز و حتی خودش در آرامش بود.

از او پرسیدم چگونه می تواند تحت همۀ شرایط آسوده خاطر باشد. زن پاسخ داد : (( من هر شب کودکی می شوم و قبل از خواب به گوشه ای ساکت و خاموش می روم. در سکوت به خدا فکر می کنم. همۀ نگرانی ها، تشویش ها و مسائل روز را یک یک بر دامان خدا می گذارم. اگر از کاری که کرده ام یا حرفی که زده ام احساس گناه کنم، اگر کسی را رنجانده باشم، این ها را در سکوت به خدا می گویم و از او طلب بخشایش می کنم و بخشایش او را می پذیرم. اگر نگران چیزی باشم، آن را به خدا می سپارم و رهایش می کنم. اگر احساس تنهایی کنم یا تصور کنم که کسی مرا دوست ندارد، همه را به خدا می گویم و آنگاه خدا مرا در آغوش پر مهرش می گیرد. همیشه وقتی که به این ترتیب همه چیز را رها می کنم و به خدا می سپارم، آرامش عظیمی می یابم و همۀ  فشارها، تشویش ها و عصبیت ها نا پدید می شوند.))

سؤالی که برای من پیش می آید این است که : به راستی چه وجودی قدرتمندتر، مهربان تر، قابل اعتماد تر از خداوند وجود دارد؟ همه ی ما جواب را می دانیم اما آنقدر سرگرم مسائل دنیوی خود می شویم و آنقدر وابسته به دنیا هستیم که خداوند را از یاد می بریم، هرچند نمی خواهیم. اما بیایید به این حکایتی که از نویسنده ی ارجمند آن نقل شد خوب و با تعمق بیشتر نگاه کنیم، خواهیم فهمید که چقدر مشکلات و تشویشها راحت از ما فاصله می گیرند و ما خود به آن توجه ی نمی کردیم.

جی.پی.واسوانی : ((بسیاری از ما می کوشیم که بار مشکلاتمان را به تنهایی تحمل کنیم و یا چاره ای برای آنها بیابیم. همین امروز این بارها را فرو افکنید، آنها را به خدا بسپارید.)) دوستان، کافی است اگر به عمق و زیبایی این کلمات خوب دقت کنیم حتی نیازمند به ادامه ی خواندن کتاب و آموزه هایش نیستیم. و مارا بس است ، همین که با خداوند آشتی کنیم و احساس باز شدن درب های آرامش را بر روی قلبمان لمس کنیم، آنگاه کائنات خود در ادامه ی زندگی دربهای سعادت و خوش بختی را بر رویمان یکی پس از دیگری باز خواهند کرد ما را در سرازیری قرار می دهند که انتهایش قله های آرامش و کمال است.

به کلمه ی آرامـــــــــــــــــش بیشتر فکر کنید.

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط محمد شیروانی| |


آخرين مطالب
» قانون طبیعت (law of nature)
» اعتماد به خــــــــــدا
» یک نسخه ی بی همتا
» دانستن یک حقیقت!؟
Design By : Pichak